کد مطلب:33894 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:238
داستان پاسخی كه او در نه سالگی به پرسش استادش «سیرافی»- نحوی معروف- داده است، بیانگر نبوغ سید رضی و عزت نفس و بلندی همت اوست. «ابن خلكان» از قول «ابن جنی» نحوی بی نظیر و استاد بزرگ سید رضی، نقل كرده است كه هنوز سید رضی كودكی بیش نبود و سنش به دهسال نمی رسید كه نزد «سیرافی» نحو می آموخت. روزی استاد در حضور جمعی از عالمان از «سید رضی» پرسید: «اگر گفته شود: «رایت عمر» علامت نصب عمر چیست؟» و سید رضی بلافاصله پاسخ داد: «بغض علی». سیرافی و حاضران در مجلس از تیزهوشی و حاضر جوابی آن نوجوان شیعی در شگفت فروماندند،[4] زیرا «سید رضی» به ابهام سخن گفته بود و نصب را به معنای دشمنی و بد خواهی بیان كرده بود.[5]. [صفحه 83]
سید رضی از اوان كودكی همراه برادرش سید مرتضی به تحصیل علوم مقدماتی پرداخت و هوش سرشار و استعداد كم نظیر خود را در عرصه های مختلف ظاهر ساخت. بیش از ده سال از سن شریف رضی نگذشته بود كه به سرودن شعر پرداخت و چنان قریحه ای از خود نشان داد كه سابقه نداشت. در سال 369 هجری، عضدالدوله دیلمی كه از قدرت و نفوذ ابواحمد پدر سید رضی بیمناك بود او و چند شخصیت بزرگ دیگر علویان را دستگیر كرد و پس از مصادره ی اموالشان به قلعه ی اصطخر در فارس به زندان افكند.[1] در آن هنگام سید رضی ده سال بیشتر از عمرش نمی گذشت. چون شنید كه «مطهر بن عبدالله» وزیر «عضدالدوله» هنگام دستگیری پدرش به او گفته است «كم تدل علینا بالعظام النخره!» (چقدر در برابر ما به استخوانهای پوسیده می بالی!) و مقصودش نیاكان وی، امامان شیعه بود، سخت از این اهانت به خشم آمد و قصیده ای در هجو «مطهر بن عبدالله» سرود و در آن قصیده ضمن هجو و تهدید وزیر عضدالدوله، پدر خود را ستود و بدو افتخار نمود و افتخارات خاندان خود را برشمرد.[2] شگفت آنكه این قصیده ی بلند و استوار اثر نوجوانی دهساله استو به نبوغی پیشرس دلالت دارد.[3].
صفحه 83.